به آئین دگر بر آستان كبریا، اینجا
بر آر از آستین معرفت دست دعا اینجا
كه جان را مى دهد آیینه لطفش جلا، اینجا
به چشم دل نظر كن بر حریم دختر موسى
اگردرمان درد خویش مى خواهى، بیا اینجا
مجو از خیل بی دردان دواى درد بى درمان
كه دردت را دوا اینجا، كه رنجت را شفا اینجا
صداى قدسیان بشنو كه مى آید به گوش جان
كه نورآذین بود چون ساحت اُمُّ القُرا اینجا
حریم یثرب و بطحاست گویى مرقد پاكش
شب اَسرى، فروغ جاودان مصطفى اینجا
فضاى قدس، معراج حقیقت، بزم اَوْ اَدنى
كه از او مى تراود عطر ِ جان ِ مرتضى اینجا
بنامْ ایزد، كه خاك پاك او بوى نجف دارد
ز بام آشنایى ، زاده ی خیرالنّسا اینجا
تو را پرواز خواهد داد تا اوج خداجویى
به بوى چشمه سار زندگى بخش ِ بقا اینجا
بر آى از ظلمت هستى ، كه خضر آمد به سر مستى
كه مى جویم رضاى او به تسلیم و رضا اینجا
منم «مشفق» غبارى دامن افشان در هواى او
عباس مشفق كاشانى
نظرات شما عزیزان: